جدول جو
جدول جو

معنی حشمت آباد - جستجوی لغت در جدول جو

حشمت آباد
(حِ مَ)
نام یکی از دهستان های سه گانه بخش دورود است. این دهستان در خاور دورود واقع و حدود آن بشرح زیر است: از شمال به دهستان ژان، از جنوب به دهستان زلقی، از خاور به دهستان کاغه، از باختر به بخش دورود. قسمت مرکزی دهستان جلگه اغلب قرای آن در دامنۀ کوهستانی واقع است. شمال و خاور و جنوب آن کوهستانی و هوای آن معتدل و از قنات و چاه و چشمه مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، لبنیات، صیفی. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. از صنایع دستی زنان قالی بافی. راههای مورد استفادۀ آن مالروست. ایستگاه رودک راه آهن جنوب در این دهستان واقع است. از 38 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 6700 تن میباشد. قراء مهم دهستان عبارتند از: ترس آب، نوران، بهرام آباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
حشمت آباد
رودک نام جایی است
تصویری از حشمت آباد
تصویر حشمت آباد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی است از دهستان حشمت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد، واقع در 31 هزارگزی جنوب باختر دورود و کنار راه مالروحسک به خانوردی، ناحیه ای است کوهستانی و معتدل، دارای 78 تن سکنه، که شیعی مذهب و لری و فارسی زبانند، این ده از قنات مشروب میشود و محصولاتش غلات و لبنیات است، اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند، راه آنجا مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حُجْ جَ)
ده کوچکی است از دهستان نیگنان بخش بشرویه سر راه شوسۀ عمومی نیگنان. دامنه و گرم سیر است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حِ مَ)
دهی است از دهستان نورعلی بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در پانزده هزارگزی جنوب باختری نورآباد. 12هزارگزی باخترراه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه. ناحیه ای است واقع در جلگه سردسیر مالاریایی. دارای 60 تن سکنه میباشد. لری و فارسی زبانند. از چشمۀ برنجی مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، توتون، لبنیات. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه مالرو است. ساکنین از طایفۀ نورعلی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حِ مَ)
دهی است از دهستان نورعلی بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در پانزده هزارگزی باختر لورآباد. 10هزارگزی باختر راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه. ناحیه ای است تپه ماهور سردسیر مالاریایی. دارای 240 تن سکنه میباشد و فارسی زبانند. از چشمۀ برنجی مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، لبنیات. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. ازصنایع دستی: فرش و سیاه چادربافی. راه مالرو است. ساکنین از طایفۀ نورعلی بوده، برای تعلیف احشام زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حِ مَ)
دهی است از دهستان زاوه بخش حومه شهرستان تربت حیدریه واقع در سی هزارگزی شمال خاوری تربت حیدریه. سر راه شوسۀ عمومی باخرز. ناحیه ای است واقع در جلگه. معتدلست. دارای 84 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، بنشن. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو است. این ده یکی از مزارع دوست آباد است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، رودک. فرهنگستان، نام محلی کنار راه مشهد به تربت حیدریه میان اسدآباد و رباط سنگی در 106150گزی مشهد
لغت نامه دهخدا
(حِ مَ دِ حَ سَ)
دهی است از دهستان شهرکی بخش شیب آب شهرستان زابل. واقع در 27هزارگزی شمال خاوری سکوهی 15هزارگزی خاوری شوسۀ زابل به زاهدان. ناحیه ای است واقع در جلگه. گرم معتدل. دارای 1850 تن سکنه میباشد. فارسی و بلوچی زبانند. از رود خانه هیرمند مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، لبنیات، پنبه، صیفی. اهالی به کشاورزی، گله داری گذران میکنند. از صنایع دستی قالیچه، گلیم، کرباس بافی. راه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(حِ مَ)
دهی است از دهستان بخش دورود شهرستان بروجرد. یازده هزارگزی خاور دورود واقع در سه هزارگزی شمال ایستگاه رودک. ناحیه ای است واقعدر جلگه معتدل. دارای 152 تن سکنه میباشد. لری و فارسی زبانند. از قنات و چاه مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، لبنیات. اهالی به کشاورزی، گله داری گذران میکنند. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حِ مَ)
ده کوچکی است از دهستان سربند بالای بخش سربند شهرستان اراک. واقع در 52هزارگزی جنوب باختری آستانه و شش هزارگزی خاور راه شوسۀ بروجرد به خرم آباد. دارای 17 تن سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(حِ مَ)
دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه. واقع در 36هزارگزی جنوب خاوری کدکن سر راه شوسۀ عمومی تربت حیدریه. ناحیه ای است واقع در دامنه. معتدل. دارای 357 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات. اهالی به کشاورزی و کرباس بافی گذران می کنند. راه اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حِ مَ)
دهی است از دهستان مواضعخان بخش ورزقان شهرستان اهر. واقع در شانزده هزارگزی جنوب ورزقان و سیزده هزارگزی جادۀ شوسۀ تبریز به اهر. ناحیه ای است کوهستانی معتدل. دارای 75 تن سکنه میباشد. ترکی زبانند. از دوشته چشمه مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، حبوبات. اهالی به کشاورزی، گله داری گذران میکنند. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
دهی است از دهستان طبس بخش صفی آباد شهرستان سبزوار. سکنۀ آن 764 تن. آب آن از قنات. محصول عمده آنجا غلات، پنبه، زیره، میوه و ابریشم. صنایع دستی زنان چادرشب و ابریشم بافی و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(هَِ مْ مَ)
دهستانی است از بخش حومه شهرستان بروجرد که دارای هوای معتدل و شامل 26 آبادی است و روی هم 5300 تن سکنه دارد. آب آن از قنوات تأمین میشود و مهمترین قراء آن دو قریۀ جهان آباد و طبریجان است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(هََ پَ)
دهی است از بخش گرمسار شهرستان دماوند که دارای 500 تن سکنه است. آب آن از حبله رود و محصول عمده اش غله، پنبه، بنشن، انار، انجیر و انگور است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی از بخش دره شهر شهرستان ایلام. سکنۀ آن 182 تن. آب آن از رود خانه سیمکان. محصول آنجا غلات و حبوب و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر. سکنۀ آن 912 تن. آب آن از چشمه و اهرچای. محصولات آنجا غلات و زردآلو. در دو محل به فاصله دوهزار گز بنام رشت آبادقدیم و جدید معروف است. سکنۀ رشت آباد قدیم 318 تن است. دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
نام آبادیی بوده که ملک شمس الملک طمغاج در بخارا ساخته بود. نرشخی گوید: ’شمس الملک به دروازه ابراهیم ضیاعهای بسیار خرید و بوستانها ساخت بغایت نیکو... و آنرا شمس آباد نام نهاد. چون ملک شمس الملک از دنیا رفت، برادر او خضرخان به ملک نشست و این شمس آباد را عمارتهای زیادت فرمود و بغایت بانزهت بود. (تاریخ بخارا صص 35-34)
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر، در پنج هزارگزی باختر شهر ملایر در کنار راه جنوبی ملایر به بروجرد. جلگه و معتدل است. 1056 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه حرم آباد و محصولات آن غلات و صیفی و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
آنجا که امنیت و آسایش برقرار است. و کنایت از خانه کعبه است:
خرم دلی که در حرم آباد امن عیش
حق را به خوان لطف و کرم میهمان شود.
سعدی.
رجوع به آبادشود
لغت نامه دهخدا
(حِ مَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه. واقع در 7500گزی کرمانشاه و یک هزاروپانصدگزی باختر شوسۀ کرمانشاه به طاق بستان. ناحیه ای است واقع در دشت سردسیر و دارای 100 تن سکنه میباشد. از سراب طاق بستان مشروب میشود. محصولش غلات، صیفی، حبوبات، چغندرقند، لبنیات و مختصر میوجات. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. تا نزدیکی آبادی اتومبیل میتوان برد. به این ده، قلعۀ حکیم باشی نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
نام محلی کنار راه قزوین و همدان میان دیان و گوریجان در341 هزارگزی طهران
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
جائی که جز حسرت در آن حاصل نشود. حسرتکده. حسرت خانه. آرمان خانه، کنایت از دنیای فانی:
گر اهل معرفتی دل در آخرت بندی
نه در خرابۀ دنیا که حسرت آباد است.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(ظُ مَ)
کنایه از عالم عدم است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عِ رَ)
دهی از دهستان رشخوار بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه. سکنۀ آن 255 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات وبنشن و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ صَ صَ)
دهی از دهستان زهرا از بخش بوئین شهرستان قزوین. سکنۀ آن 1443 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات و چغندرقند و ینجه است. مزارع اکبرآباد، کوشکک، باقرآباد، عنایت آباد، شریف آباد، قدیم آباد، رحمان آباد، فتح آباد، باقرآبادجزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(گُ مَ)
دهی است ازبخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان واقع در 12000گزی شمال کوزران و 3000 گزی خاور راه فرعی کوزران به ثلاث. هوای آن سرد و دارای 100 تن سکنه است. آب آن از چاه و محصول آن غلات، لبنیات و حبوبات و دیم است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است و تابستان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نِ مَ)
دهی است از بخش خشت شهرستان کازرون. در 7هزارگزی شمال غربی کنار تخته و در جنوب رود خانه شاهپور در جلگۀ گرمسیری واقع است و 177 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه شاهپور تأمین می شود. محصولش غلات و خرما و برنج، شغل اهالی زراعت است. نام دیگر این ده ’بند حاجی محمد تقی’ است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(نِ شَ)
ده کوچکی است از بخش دلیجان شهرستان محلات. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
نام یکی از دهستانهای چهارگانه بخش صفی آباد شهرستان سبزوار است. این دهستان در جنوب باختری صفی آباد و خاور دهستان نقاب و شمال دهستان طبس و باختر دهستان سلطان آباد واقع شده و از 9 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و مجموع جمعیت آن 5137 تن است. راه شوسۀ جغتای از این دهستان عبور می نماید. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
دهی جزء دهستان فراهان سفلی بخش فرمهین شهرستان اراک. واقع در دامنه و سردسیر و دارای 147 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، بنشن، پنبه، کنجد، کرچک و انگور. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
نهیب آباد جای وحشت آور الحذارای غافلان زین وحشت آباد الحذار الفرارای عاقلان زین دیو مردم الفرار. (جمال الدین عبدالرزاق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظلمت آباد
تصویر ظلمت آباد
عالم عدم. نیست آباد جهان نیستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیرت آباد
تصویر حیرت آباد
جایی که کسان در آن متحیر گردند محل سرگردانی
فرهنگ لغت هوشیار